حس زندگی
۲۳ شهریور ۱۳۹۶
پسرقشنگم سلام
هرروزو هر لحظه حست میکنم و باز دلتنگتم..این روزا من و تو وارد ماه ششم زندگی دونفرمون شدیم و تو هر لحظه با ضربه زدن به شکمم و حرکاتت منو متوجه خودت میکنی میکنی خدا میدونه که اولین باری که حست کردم چقدر ذوق زده شدم..وقتی بابا جون باهات حرف میزنه و تو لگد میزنی کلی ذوق میکنه و قربون صدقه ت میره..این روزا دیگه من هفته ای چند ساعت میرم سرکار وبیشتر تو خونه هستم..همه چی خوب و عالیه شکر خدا و ما مشغول تهیه وسایل تو هستیم پسرک قشنگم.. سرویس چوب اتاقت و سفارش دادیم و لباسای گوگولی واست خریدیم تصور اینکه تو این لباسا چه شکلی میشه کلی ما رو سر ذوق میاره..مامانم این روزا خیلی دلتنگ دیدنت هستم ولی فک نکنم حالا حالاها سونو داشته باشم..ولی همین که حرکت میکنی من خیالم راحته که تو حالت خوبه و داره بهت خوش میگذره..از خدا میخوام که همیشه و هر لحظه پشت و پناه من و تو و بابایی باشه